محل تبلیغات شما

زیر درختان فندق



تودمکرات ترین ذبح کلامی سر نی تو که نبض کلماتی تو کدامی سر نی ای ورقهای تنت از خط احزاب جدا تو خود حافظی و شرب مدامی سر نی باغ تاک ولب دریاو لب خشک چه باک به غزلخوانی معشوق به جامی سر نی کعب نی ها است نوایی که چه استبدادی است خیزران واسراء اصل قیامی سرنی ای مسافر زچهل بیت گذشتی از عشق یاد کن همسفران راهی شامی سر نی تاج وتخت سر نی خسرو خوبان بنشین غزلم یافته اکنون چه مقامی سر نی نکند پس بزند بادسر زلف تو را قافیه نیز بفهمد که امامی سر نی از عطش در غزلی
شب نهان عجیبی دارد در هزارتوی سکوت خویشتنی دارد سپید شب پاسبانهایش گامهی کشدارو صدایی پژواک وار دارند شب گلویش از خواندن خطوت سکوت درانتهای سرک کشیدنهای ستارگان دورگه میشود شبها وقتی به نیمه میرسد حتی صدای سگها هم دورگه میشود صدای روباه ها فرجام مرغ هارا به چالش میکشد فاراب خ-ق
سربه دیوار زدم من بعدا دل به اشعار زدم من بعدا هرچه کردم که نرفت از یادم لب به سیگار زدم من بعدا کار نی های شبانان که نبود روز وشب تار زدم من بعدا عطف چشمان تو باران امد کوچ خود بار زدم من بعدا انچه از عشق برایم گفتی همه جا جار زدم من بعدا گفته اند جمعه بیاید صنمی جمعه بازار زدم من بعدا جشن برپاست همین هفته بیا باغ تالار زدم من بعدا خط لبهای تو مشق شب من خط هشدار زدم من بعدا مستی چشم تو را تاک کم است تاک را دار زدم من بعدا فاراب
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: فرض محالنقطه سر خط دیالکتیک چه از نوع سقراطی یا هگلی مهم نبست مسلمان .زرتشت، بر همایی ،بودایی،یهودی یا مسیحی یا حتی لائیک فرقی نمیکند کسی یا چیزی آمده است نه دیده میشود نه شنیده میشود نه کتابی آورده است ونه خطابه ای دارد نه ادعایی دارد و نه قصد آشکار کردن خود را دارد اما انچه از وی بر میاید گزینه Shut down کامپیوتر فلک را قصد ندارد کلیک کند ولی دستش روی ری استارت است یا شایدجهان را re startکرده است واین
●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: ●▬▬๑۩۩๑farab๑۩۩๑▬▬●: در صلح بتان شراب اولا در دم عطش تو اب اولا ما شیون شعر میسراییم تا انکه تورا صواب اولا در نشت غزل کدام بت بود جام غزل گلاب اولا دربتکده ی تنیم عابد این بتکده ها خراب اولا تا شب نفس تو ماه بویید دست دل ما رباب ا ولا دریا نشوی چه بهتر انکه در کف بتر از حباب اولا مشاطه گر جهان ببینید چشم توکه در نقاب اولا هشیاری تو خموشیت شد از اولشم بخواب او لا جز صومعه معبدی نرفتی کارتو همان ثواب اولا اندیشه عشق گرنکردی اندیشه به
اصلا نگو دلبر چه شد بوی خوش قمصر چه شد اصلا نگو آبی شده محبوب محرابی شده اصلا نگو هوهو کنان حتی نگو عشقی چنان اصلا نگو بیدادگر اصلا نگو الحادگر اصلا نگو غربالگر اصلا نگو غوس قمر اصلا نگو فریادرس اورا نگو که دادرس اصلا نگو بی باز گشت اصلا نگو اهوی دشت اصلا نگو کشتار شد یک دل بسوی دار شد اصلا نگو دربارها اصلانگو پیکارها پیکارها دیدارها در براها بیمارها بیمار بودم پیش تو مستی بود در کیش تو شعری غزل واره است این نه مثنوی پاره است این نافم بریده شد،شبی جانم
مثنوی طنز و فی البداهه در مشایعت دکتر حاجی پور کاری نو از استاد فاراب آن یار باد آن یارها انبار باد انبارها آن دلبر نیکو روش نغز و نکوها پرورش دکتر نگو عیار گون دکتر نگو شوق جنون فقه و حقوقش را بگو علم و تبوغش را بگو این شعر نه آن شعر نه این مهر نه آن مهر نه از سوره بون تا سوربن از سیب دل تا ناردون این را بخور آن را نخور آن سیب جانان را بخور آن مرد دلفانی بگو عشق لرستانی بگو لک های نورآباد بود دلفانی که شاد بود ترک وطن می کرد او شور سمن میکرد او دلفان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها